همانطور که عرض شد توصیف های قرآن کریم از نوربه شکل معجزه آسایی با دستاوردهای علمی
بشر از طیف فرکانسی مطابقت دارد
واینها همه ناشی از عظمت این کتاب آسمانی است
شاید گفته شود حال که چنین است پس شاید بشر با ساخت دستگاهی به دریافت وکشف این اطلاعات بپردازد
واضح است که قرآن کریم این توصیفات از نور را به عنوان مثال و معجزه ایی جهت تدبر و اثبات حقانیت رسول خود برای بشر آخر الزمان قرار داده است و پیچیدگی این موضوع به قدری است که یقینا بشر بدون اذن و هدایت الهی قادر به این امر نخواهد بود
همانگونه که عرض شد طیف فرکانسی در برخورد با آب واکنش های گوناگونی بروز میدهد که این واکنش ها و عمق نفوذ بستگی به رنج فرکانسی و شدت تابش دارد
برای این که این موضوع را بهتر درک کنید یک تکه گوشت را داخل مایکرو فر بگذارید وبرای مدت طولانی تر از حد معمول اجازه بدهید تا تکه گوشت درون مایکرو ویو قرار داشته باشد پس از مدتی گوشت خشک میشود و فعل و انفعالات درون مایکروویو تمام میشود فی الواقع آنچه باعث جذب امواج در گوشت میشود آب موجود در آن است
برخورد امواج با مولکولهای آب گوشت باعث میرایی وجذب امواج توسط گوشت و تولید حرارت وپختن گوشت ونیز بخار شدن آب میشود و با بخار شدن آب و خشک شدن گوشت دیگر امکان جذب امواج و ادامه فعل و انفعالات حرارتی ممکن نیست
واضح است که در این مثال گوشت در معرض یک فرکانس ساده و با هدف تولید حرارت قرار گرفته است
اما همین مثال ساده ثابت میکند که وجود آب در گوشت باعث جذب امواج میشود
خداوند در قرآن کریم میفرماید ما به زنبور عسل وحی کردیم
یعنی هدایت الهی شامل همه موجودات و جانداران است اما در مورد انسان پیچیدگی های بیشتری دارد
پس اگر انسان یا هر موجودی بخواهد امواجی از شکل میدانی و فرکانسی و همان طیف نوری را جذب کند لازمه اش این است که در بدنش آب وجود داشته باشد
حال نحوه پردازش این امواج (که ماهیت آن برای بشر ناشناخته است)در بدن البته با وجود سیستم پردازش مغز کهcpu کامپیوتر در برابر آن بازیچه ایی بیش نیست با علم امروز کار غیر قابل فهمی نیست
با این تعاریف عمومی و ابتدایی از طیف فرکانسی
خداوند در سوره نور که آن مثال وتوصیف معجزگون از نحوه انتشار نور خود در جهان هستی و کائنات را بیان میکند (آیه35)
آیه دیگری نیز دارد
آیا بیان این آیه در سوره نور اتفاقی است؟
وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ ? فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى? بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى? رِجْلَیْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى? أَرْبَعٍ ? یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ ? إِنَّ اللَّهَ عَلَى? کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
نور:45
خداست که همه جنبندگان را از آبى که داراى یک طبیعت است آفرید; با وجود این ، آنها داراى گونه ها و انواع بسیارند; برخى از آنها بر شکمشان مى خزند و برخى از آنها بر روى دو پا راه مى روند و برخى از آنها بر روى چهار پا راه مى روند . خدا هر چه بخواهد مى آفریند ، زیرا او بر هر چیزى تواناست .
(ادامه دارد...)
تا او چه خواهد...
والسلام
************
وَأَوْحَى? رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ
نحل:68
و پروردگارت به زنبورهاى عسل الهام کرد که از کوه ها ، درختان و جایگاه هایى که مردم براى تهیّه عسل برپا مى کنند ، خانه هایى برگیرید .
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ? مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ? الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ? الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ? نُورٌ عَلَى? نُورٍ ? یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ? وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ? وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
نور:35
چه گویمت از قصه نور؟ونورعلی نور؟
صاحبدلی میگفت:چون مومنی از امت محمد (ص)را به ضیافت نور خوانند وانوار هدایت ذات اقدس الهی از ماه منیر بر آینه دل او تابد چنان به رعشه افتد که گمان کند روحش از کالبد خاکی به سوی عرش اعلی شتافت ودر این حال تو گویی فرشته ای در عرش اعلی ندا دهد که یکی دیگر از مردگان امت محمد به حیات رسید
واین همان حال است که ذات الهی فرمود :
ارجعی الی ربک
فادخلی فی عبادی
واگر گویی که مگر امت بیکران محمد در این دنیا مرده اند ؟
گویم آری !
ومگر نشنیدی ونخواندی که خدای رحمان فرمود:
أَوَمَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ? کَذَ?لِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
انعام:122
آیا کسى که مرده بود و ما او را به سبب ایمان حیات بخشیدیم و براى او نورى قرار دادیم که به وسیله آن در میان مردم حرکت کند مانند کسى است که حکایتش این است که در تاریکى هاى گمراهى به سر مى برد و از آن بیرون شدنى نیست ؟ این گونه براى کافران اعمالشان آراسته شده است .
واین احیا به نور ربهم بعد موتها را فهم توانی کرد؟
چه گویمت ازاین آیه شریف که خود حدیث آن را در دل داری:
تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِیرًا
فرقان:61
پر خیر و برکت است آن خدایى که منازلى را در آسمان براى خورشید و ماه مقرّر کرد و چراغى فروزان و ماهى تابان در آن پدید آورد .
وخدای عزوجل در کتاب سرنوشت نوشت:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ
زمر:69
و زمین به نور پروردگارش روشن مى شود ، و خوبى ها و بدى ها براى همگان آشکار مى گردد ، و آن کتاب ( لوح محفوظ ) در میان نهاده مى شود و پیامبران احضار مى گردند و از آنان درباره ابلاغ رسالت سؤال مى شود ، و شاهدانِ اعمال فراخوانده مى شوند تا شهادت خود را ادا کنند ، و میان مردم به حق داورى مى شود و مورد ستم قرار نمى گیرند .
از همین روی رسول امین و مومنین و نفوس مطمئنه در جنت اعلی خطاب به ذات اقدس الهی فرمایند:
یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا
چه ساده لوح بودند ودل سپرده به ظواهرمعانی که مرگ را پایان هدایت معنوی رسول امین و اولیا و امامان معصوم بر کره ارض پنداشتند
و خود را درهیبت بی شمار نفاق درلباس مومنان کره ارض جلوه دادند
اما این کور دلان دیار فنا غافلند که دل مومن آینه دار دل مومن است
وچون منافق سخنی گوید تا خود را خوش جلوه دهد وکار مومنین را به ضلال کشد
رسواگردد
چون دل های مومنان در ضیافت نور الهی به یگدیگر متصل است و جمله مومنان رها شده از ظلمات به ریسمان محکم الهی ومنبع فیض رحمانی که خلیفه صالح خدا در ارض است متصل گردیده وحدیث عشق ومستی را از سخن منافقانه تمیز میدهند
مگر نشنیدی که فرمود:
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
(ادامه دارد...)
تا اوچه خواهد...
والسلام
همانطور که عرض شد وهمه اهل فن میدانند توصیف علمی جدید از نور یک طیف فرکانسی وسیع است که بنا بر کار بردهای فرکانسی مختلف از آن در مصارف پزشکی و ارتباطی و نظامی استفاده میشود و منبع تولید این منابع نوری فرکانس سازهایی هستند که ماهیت فیزیکی خاص دارند و وسیع ترین محیط انتقال طیف فرکانسی فیبر نوری است که شباهت مهندسی آن را با توصیف خدا از نور در قرآن کریم در سوره نور پیشتر گفتیم
طیف فرکانسی در انتشار خود هر چه میرایی کمتری داشته باشد بیشتر نفوذ کرده و عمق مییابد همین مایکروفری که امروز در آشپزخانه هاست بر اساس میرایی طیف فرکانسی در آب ساخته شده است که باعث میرایی امواج و تولید حرارت و پختن غذا میشود و روابط پیچیده خودش را دارداگر علاقمند به درک پیچیدگیهای آن هستید مطالعه ای را که برخی اساتید کشورمان در خصوص نفوذ برخی فرکانس های خاص در دریای عمان راداشته اند وحقیر به صورت کاملا تصادفی آن را انتخاب نموده ام را در آدرس زیر ببینید:
(http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/32713892501.pdf)
در دانشگاههای صنعتی وفنی یک اتاق خاص را به عنوان اتاق آنتن در نظر میگیرند تا با قابلیت های خاص عایقی آزمایشات در آن صورت گیرد
حال با این تعاریف مختصر ازنور و طیف نوری ملاحظه کنید که خداوند برای تعریف ظلمت در قرآن کریم از چه تمثیلی استفاده میکندآیا وقت آن نرسیده که در برابر عظمت این ذکر الهی خاشع شویم و همه دستورات آن را دوای درد بدانیم؟
أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ? ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ? وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ
نور:40
یا اعمالشان همچون تاریکى هایى است در دریایى موّاج که هماره آن دریا را موجى مى پوشاند و بر فراز آن موجى دیگر است ، و بالاى آن ابرهایى است که جلو نورهاى آسمانى را مى گیرد . اینها تاریکى هایى است متراکم که بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است ، و کسى که در این دریاست ، وقتى دست خود را بیرون مى آورد ، نزدیک است که آن را از شدت تاریکى نبیند . اعمال کافران نیز حجاب هایى متراکم اند که مانع از آنند که نور ایمان و معرفت بر دل هایشان بتابد و آنان را به راه نجات رهنمون شود . آرى ، کسى که خدا نورى براى او قرار نداده است هیچ نورى نخواهد داشت .
(ادامه دارد...)
تا اوچه خواهد...
والسلام
معجزه قرآن کریم در توصیف نور(13)
شواهد روشنی وجود دارد که آیات 12و13و14(پاورقی1)صحنه هایی از تجلی نور هدایتگر الهی در مومنین برگزیده در آینده کره ارض وقبل از وقوع قیامت را نشان میدهد این معنی وقتی بیشتر فهم میشود که به آیات دیگر قرآن کریم که در خصوص هدایت نورانی مومنین وجود دارد رجوع کنیم:
1-همانگونه که قبلا عرض شد خداونددر قرآن کریم بین نور هدایتگر الهی وآتش که در آن زمان درکنار نور خورشید و ماه تنها نورهای طبیعی قابل فهم بشر بوده فرق قایل شده و علنا بیان کرده است که نور هدایتگر الهی ناشی از آتش نیست یکی این مورد را در سوره نورآیه 35(پاورقی2) بیان کرده و شرح مختصر آن رفت و دیگری در سوره بقره آیه 17(پاورقی3)نیزخداوند اهل ضلالت رابه کسانی تشبیه میکند که برای اخذ روشنایی در کنار آتشی نشسته و اگر نور هدایتگرالهی از آنان گرفته شود چون کران و لالان و گنگان خواهند شد به واقع مشخص است که در این آیه منظور از آتش علم محدود بشری است که در برابر دریای حکمت و علم لایزال الهی چون آتش حقیری می ماند که فقط قادر به روشن کردن محدود اطراف خویش است و حال آن که منشا نور هدایتگر الهی شجره طیبه است که لا شرقیه و لا غربیه و برای آن کران و محدوده ایی نمی توان قایل شدلذا در آیه 15 سوره حدید عبارت مَأْوَاکُمُ النَّارُ
دلالت بر انجام این گفتگو در عرصه قیامت نمیکند چنانکه در آیه257سوره بقره حضرت حق ره یافتگان از نور به ظلمات را به اصحاب نار تشبیه میکند(پاورقی4)از طرفی عبارت : حَتَّى? جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ در آیه 14سوره حدید نیز نمی تواند معنای مرگ داشته باشد
آیا رسیدن هر امری از جانب خدا معنی مرگ میدهد؟
درسوره تحریم آیه 8نیز خداوند خطاب به مومنین صدر اسلام و طبعا همه زمانها مطلب شگفت انگیزی را میگوید(پاورقی5)
رسول اکرم در بهشت و در کنار مومنینی که توفیق توبه نصوح را داشته اند و قاعدتا جزو نفوس مطمئنه هستند و بلافاصله بعد از بانگ ارجعی به افتخار فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی رسیده اند میگوید:رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا
آیا آیات 12و13و14و15سوره حدید بشارت قبولی این دعای رسول اکرم در آخرالزمان نیست؟
(ادامه دارد...)
تا اوچه خواهد...
والسلام
*******************************************************************
پاورقی ها:
(پاورقی1)
یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى? نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ? ذَ?لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(12)
یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ(13)
یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ ? قَالُوا بَلَى? وَلَ?کِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى? جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ(14)
فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ? مَأْوَاکُمُ النَّارُ ? هِیَ مَوْلَاکُمْ ? وَبِئْسَ الْمَصِیرُ(15)
(پاورقی2)
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ? مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ? الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ? الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ? نُورٌ عَلَى? نُورٍ ? یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ? وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ? وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
نور:35
خداوند نورى است که آسمان ها و زمین به سبب آن پدید آمده اند و براى او نورى ویژه مؤمنان است . این نور در مَثَل همچون چراغدانى است که در آن چراغى باشد و آن چراغ در بلورى ، که وزش باد شعله اش را نلرزاند و از فروغش نکاهد . آن بلور چنان بدرخشد که گویى اخترى تابان است . آن چراغ با روغنى که از درخت پربرکت زیتون فراهم آمده است افروخته مى شود; درختى که نه در جانب شرق است و نه در جانب غرب نزدیک است روغن آن از شدّت صافى روشنى بخشد ، هرچند آتشى به آن نرسیده و شعله ورش نکرده باشد; نورى است شدید بر روى نورى شدید . خدا هر که را بخواهد ( شایسته بداند ) ، به نورِ هدایتش راه مى نماید ، و خدا این مَثَل ها را براى مردم مى آورَد و خدا به هر چیزى داناست .
(پاورقی3)
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یُبْصِرُونَ
بقره:17
داستان منافقان مانند داستان کسانى است که آتشى برافروختند ، و چون پیرامونشان را روشن ساخت ، خدا نورشان را از میان برد ، و آنان را در تاریکى هایى که چیزى نمى دیدند رها کرد .
( 17 ) صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ
پاورقی(4):
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ? وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ? أُولَ?ئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ? هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
بقره:257
خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند . آنان را از تاریکى ها بیرون مى بَرد و به سوى روشنایى هدایت مى کند . و کسانى که کفر ورزیده اند ، سرپرستانشان طاغوت هایند که آنان را از نور به در مى برند و به تاریکى هاى شرک و کفر و عصیان مى کشانند . اینان همدم آتشند و در آن جاودانه اند .
پاورقی(5)
تحریم(8):
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى? رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ? نُورُهُمْ یَسْعَى? بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا
ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند، این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و میگویند: (پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی!)
خداوند سبحان دین اسلام را دین هدایت بشر تا آخر الزمان قرار دادلذا به صورت واضح در قرآن کریم هدایت نورانی و نور هدایتگر خود را توصیف و مومنان مسلمان را بهره مند از انوار الهی خود ساخت همانگونه که عرض شد در آیه 12سوره حدید خداوند سبحان خطاب به رسول الله از تجلی نور هدایتگر الهی در بین زنان و مردان مومن وگفتگوی حسرت آمیز منافقین با آنها سخن میگوید :
یوم تری المومنین و المومنات یسعی نورهم بین ایدیهم وبایمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذالک هو الفوز العظیم
(روزی فرا رسد که مردان و زنان مومن را بینی که نورشان از پیش رویشان و از سمت راستشان پرتو افشانی میکند (بدانها گویند)بشارت باد شما رابه بهشت هایی که از کف آن جویبارها جاری است و جاودانه در آنیدآری کامیابی بزرگ این است)
همانطور که ملاحظه میکنید در این آیه به زمان آینده اشاره شده است و بشارت بهشت به مومنین خود گویای آن است که این صحنه قبل از ورود مومنان به بهشت و عرصه قیامت است اما فاصله زیادی با وقوع آن نداردنکته دیگر این که رسول مکرم اسلام شاهد این گفتگو در آینده خواهد بود واین موید آن است که انبیا و اولیای الهی پس از مرگ نیز شاهد بر نفوس مومنین هستند
آیه بعدی یعنی آیه 13سوره حدید مطالب مهمتری را بیان میکند:
یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونانقتبس من نورکم قیل ارجعوا ورا کم فالتمسوا نورا
فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمه و ظاهره من قبله العذاب
(روزی که مردان و زنان منافق به مومنان گویند لختی از بهر ما درنگ کنید و به ما بنگرید تا از نورتان پرتوی گیریم بدانان گفته شود به پشت سر خویش برگردید و نور خواهید آن گاه میانشا ن دیواری کشند که دری دارد درون آن(باطنه)رحمت است وبیرونش (ظاهره)رو در عذاب دارد)
همانطور که میدانیم نور مومنین تمثیلی از هدایت الهی و نور هدایتگر الهی است در این آیه بیان میشود که مومنین و مومنات به منبع نور الهی تبدیل شده وپرتو افشانی میکنند یعنی این یک نوری است که باعث روشنایی و نشان دادن صراط مستقیم به دیگران میشود این نور هدایتگر باعث نشان دادن راه صحیح و قدرت تحلیل در بین مومنین و مومنات گردیده است تجلی یک نور هدایتگر الهی که منبع باطنی و درونی دارد و منافقان با ابزار ظاهری و علم آتشگون خود قادر به رقابت و حذف این نور معرفت و بصیرت مومنانه نیستندچون از اتصال به منبع فیض رحمانی محرومندبه عبارتی مومنین ومردم به باطن حقایق قرآن کریم رسیده اند و با چنگ زدن به ریسمان الهی از ظواهر عبور کرده اند
این روز آن روزی است که دیگر با نیزه کردن قرآن های ظاهری نمیتوان آن فجایع را آفرید ظواهر منافقانه در آن روز رو به آتش دارد
(ادامه دارد...)
تا او چه خواهد...
والسلام
اگر فتح مکه را بر مبنای آیه10سوره حدیدمبنای نزول سوره حدید بدانیم این سوره در سالهای پایانی عمر رسول الله نازل شده و آسیب شناسی
صورت گرفته در این سوره حکایت از آن دارد که خطر نفاق در جامعه آن روز بسیار پر خطر بوده است امروز وقتی به حوادث بعد از رحلت رسول الله نگاه میکنیم بیشتر متوجه میشویم که چرا در این سوره به ایمان قلبی و هدایت نورانی مومنان تاکید شده است گویی به رسول الله در آیات 12و13و14چشم انداز آتی جهان نمایان میشود بشارت روزی داده میشود که نفاق نمیتواند باطن خود را مخفی کند
نکته ظریفی در اینجت هست
منافق در عرصه ایی میتواند با مومنان رقابت و آنها را حذف کند که عرصه ظاهر باشد یعنی مثلا ریش بگذارد در صف اول جماعت حاضر شود اجتماعات سیاسی را شناسایی ودر صف اول آنها برود فی الواقع شخص منافق یک مجسمه تو خالی است
قرآن کریم در آیه 12 بشارت روزی را میدهد که نور هدایتگر مومنین متجلی میشود فی الواقع در این روز پیچیدگی روابط درجامعه اسلامی به گونه ایی میشود که شخص منافق صرفا با تکیه بر اعمال ظاهری و نمایاندن آنها به اجتماع نمی تواند اسب خود را بتازد
در اینجا اجتماع به نقطه ایی رسیده که نور هدایتگر الهی که از زنان و مردان مومن متجلی میشودو هدایت اجتماع را بر عهده میگیرد
انسان های خدا گونه که ظاهر و باطن یکسان دارند و بلکه باطن آنها از ظاهرشان زیبا تر است
این همان تحقق حکومت عدل جهانی است که همه ما را به سوی خود میخواندشواهدی هست که این موضوع کم کم به عینیت میرسد
دیگر کم کم ابزار نفاق از کار می افتد ومردم نسبت به این ابزار ظاهری بی تفاوت شده اند و ظواهر را دلیل ایمان نمیدانند
به واقع جبهه متحد نفاق به پایان راه رسیده نه این که رعایت ظواهر نشانه نفاق باشدبلکه مردم به درجه ایی از بصیرت رسیده اند که فقط حفظ ظاهر را دلیل ایمان نمیدانند
شاخصه های متعددی برای ایمان در جامعه امروز تعریف شده است و بصیرت و نور هدایتگر الهی جبهه نفاق و ایمان را جدا کرده است این از معجزات بزرگ قرآن است
(ادامه دارد...)
تا اوچه خواهد...
والسلام
درسوره حدیدهدایت نورانی قرآن برای مومنان مورد تاکید قرار گرفته است و از این نور هدایتگردرکنار بخشش الهی به عنوان رحمت دوچندان الهی یاد میشود تا مومنان از طریق این نور هدایتگر راه خود را بیابند:یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم(27)
در آیه 28سوره حدید اختصاص نور هدایتگر الهی به مومنین مسلمان راگواهی بر اهل کتاب میداند تا آنها بدانند که از این پس هدایت الهی توسط مومنین مسلمان انجام خواهد شد
همچنین در این آیه با توجه به آیه قبل آن اختصاص نور هدایتگر را ناشی از فضل عظیم خود میداند
و اما نکته مهم در سوره حدید در خصوص نور هدایتگر الهی آیات 12و13و14 است
در خصوص این آیات شریف یک بحث زمانی وجود داردآیا گفتگوی انجام شده بین منافقین و مومنین در این آیات در روز قیامت انجام گردیده؟
شواهدی در این آیات دلالت دارد بر این که این آیات به رخدادی قبل از وقوع قیامت اشاره دارد
چون در این آیات منافقین در حین گفتگو با مومنین همچنان در حالت غفلت به سر میبرندهمچنان که میدانید نفاق صفتی است که فرد منافق در آن دچار عارضه دوشخصیتی میشود شخص منافق در ظاهر اجتماع در بین جمعیت مومنان است با آنها مینشیند تعامل میکند خود را مومن تر از بقیه معرفی میکند در صف اول جماعات حاضر میشود قرآن تلاوت میکند تفسیر میکند واز حربه نفاق برای حذف مومنین از مصادر دنیوی بهره میبرداز این رو منافق آدم بی اطلاعی نیست اوضاع اطرافش را خوب رصد میکند و آنتن را خوب میچرخاندنفاق او به خاطر بی اطلاعی از دین نیست به خاطر مرض قلبی است
(ادامه دارد...)
(تا او چه خواهد...)
والسلام
درمرور آیات نورانی قرآن کریم در سوره مبارک حدید توصیف کاملی از هدایت نورانی ذات اقدس الهی انجام میشوداین آیات از آن جهت اهمیت دارد که به استناد آیه 10این سوره پس از فتح مکه نازل شده است
یعنی این آیات در دوره ایی نازل شده که حاکمیت اسلام در جزیره العرب تثبیت گردیده و عمق معارف و احکام رسالت حضرت محمد(ص) در اجتماع آن روز خود را نشان داده است
در این ایام مجاهدان و مومنان همراه پیامبر به سطح مناسبی از دانش و معارف الهی دست یافته اند در عین حال در این دوره به دلیل منافع مادی
خطر نفاق و اظهار به ایمان برای بهره مندی از منافع مادی حکومت اسلامی جامعه آن روز رسول الله را تهدید میکند
اصولا نفاق در جامعه ایی رشد میکند که تظاهر به دین و تدین و ایمان ابزار کسب موقعیت مالی و مقام باشد طبیعی است در شرایط سخت قبل از هجرت که ایمان به رسول الله و دین آسمانی او معادل پذیرش شهادت و سختی ها و تحریم هاست نفاق نمی تواند رخ بنمایدایمان افرادی که در گذر از فتنه مولایشان را یاری کنند ایمان قلبی است ایمانی است که منشا نورانی دارد
لذا در آیه 10دارد :لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا
در سوره حدید ذات اقدس الهی به شکل واضح هدایت نورانی خود را توضیح میدهد این هدایت نورانی همان حقیقتی است که بعدها برخی مدعی رسیدن به آن میشوند و از آن به عنوان کشف و شهود یاد میکنند همان است که مولانا از آن به عنوان خوراک نورانی یاد میکندوعین القضات را در طلب آن بدان وادی ها میکشاندمولانا میگوید:
نیست غیر نور آدم را خورش
از جز آن جان نیاید پرورش
زین خورشها اندک اندک باز بر
کین غذای خر بود نه آن حر
تا غذای اصل را قابل شوی
لقمه های نور را آکل شوی
عکس آن نور است کاین نان نان شده است
فیض آن جان است کین جان جان شده است
چون خوری یک بار از ماکول نور
خاک ریزی بر سر نان و تنور
مثنوی دفتر چهارم ابیات1955-1959
(ادامه دارد...)
تا او چه خواهد...
والسلام
معجزه قرآن کریم در توصیف نور(8)
قرآن کریم معجزه جاودانه حضرت حق تا روز قیامت است از آن روی باری تعالی رسالت خویش در رسول امین خود ختم کرد که دروازه انوار قدسی خود را در کره ارض به نزد بندگان به امانت نهاد و طبیعی است که این مصحف شریف در همه ادوار می بایست توان پاسخگویی و قدرت اعجاز خود را به نمایش گذارد
و البته این امر طبیعی است که تا دانش بشری و کمال انسان به رشد نرسد فهم بر خی امثال قرآنی مهیا نگردد
عرفای بزرگ اسلامی که اطلاعات و دانش امروز ما را از نور نداشتند در شرح این تمثیل قرآنی که الله نور السموات و الارض با مشکل مواجه میشدند و چون به قیاس فلسفی میرسیدند کارشان دشوار میشد
آن سوخته دل دریای عرفان حضرت عین القضات همدانی چون به این آیه از قرآن کریم رسد فرماید:
دریغا هرگز تفسیر این آیت که گفته است آن گاه کسی را توقع باشد که من نیز بگویم!
من در هیچ کتاب تفسیر و بیان این آیت ندیده ام
و بعد عین القضات مدعی میشود که در عالم کشف و شهود به حقیقت این آیه رسیده اما نمیتواند آن را شرح دهد
عین القضات در ادامه نظر متکلمان و علمای جهل زمان خود در ارتباط با این آیه را این گونه شرح میدهد :
متکلمان و علمای جهل گویند که خدا را نور نشاید خواندچرا؟زیرا که: النورعباره عما لابقا له زمانین
و محدث باشد این سخن راست باشد
وبعد در ادامه با فهمی معجزه گون میگوید :
البته کسی که فقط نور آفتاب را دیده نمیتواند این نور را فهم کند
غرض این که فهم این مثال قرآنی تا چند قرن بعد از نزول قرآن کریم و با دانش فیزیکی آنان از نور با چالش مواجه بوده است و عرفای بزرگ به این نکته رسیده بودند که غرض از نور چیزی غیر از آن نوری است که آنان از طبیعت فهم میکنند
(ادامه دارد...)
تا او چه خواهد...
والسلام
درمرور آیات نورانی قرآن کریم به آیات 256و257سوره بقره میرسیم که بار دیگر بر هدایت نورانی بندگان تاکید وشرط این هدایت نورانی کفر به طاغوت ذکر گردیده است چنگ زدن به ریسمان الهی که موجب هدایت مومنین از ظلمات به نور میشود در این آیات شریف بار دیگر خارج شدگان از هدایت نورانی پروردگار به اصحاب النار تشبیه میشوند در این آیات نیز ذات اقدس الهی ره یافتگان به هدایت نورانی خود را در مقابل کسانی قرار میدهد که با علم آتشگون خود و روشنایی بشری و محدود آن طاغوت ها را ولی و را هنمای خود ساخته اند در این آیات شریف همچنین هدایت نورانی حضرت حق به ریسمان الهی تشبیه شده است که گسستی در آن نیست فی الواقع علم بشری علیرغم همه پیشرفت های شگرف چون روشنایی آتشگونی است که در صورت قطع شدن انوار الهی با عث خروج انسان از نورانیت الهی به وادی ظلمات و اصحاب نار میشود در این آیات شریف نیز هدایت نورانی ذات اقدس الهی مستلزم انتقال علم و آگاهی از طریق هدایت نوری است که روشن میسازد پروردگار متعال اصرار دارد که نورانیت الهی را درمقابل نورانیت آتش قرار دهد روشن است که از این آیات شریف استفاده های فراوان دیگری میشود که ما فقط به موضوع بحث خود میپردازیم
لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لا انفصام لها و الله سمیع علیم
دین اکراه پذیر نیست هدایت از گمراهی آشکار جداست و هر که به طاغوت نگرود و به خدا ایمان آرد بی گمان به رشته محکمی چنگ زده که گسستی در آن نیست و خدا شنوایی داناست
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاوهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون
خداوند یار و یاور کسانی است که ایمان آورده اند آنها را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبرد اما آنان که کفر میورزند طاغوتها یار و یاورشان است که از نور به سوی تاریکیها می برندشان آنان اهل آتشند و جاودانه در آنند
سوره بقره(آیات256-257)
نکته مهم دیگر در این آیات این است که هدایت نورانی شامل کسانی میشود که علاوه بر ایمان به خدا به طاغوت های زمانه کفر بورزند ایمان به خدا و کفر به طاغوت دوشرط ملزوم یگدیگر برای هدایت نورانی الهی ذکرگردیده است
(ادامه دارد...)
تا او چه خواهد....
والسلام