راز آینه ها
شاید آنچه امروز مینویسم چند هزار سال بعد به افسانه ای قدیمی بدل شود که راوی آن را نقاش زاده فقیری معرفی کنند داستانی که مادران آن را در پای گاهواره کودکان با طنین دل نشین مادرانه زمزمه کنند وآنان رادر برابر شیطان و سیاهی دلیر و شجاع نمایند
و اما غصه از آن جا شروع شد که خداکالبد انسان را از گل آفرید و روح خود را در کوزه گلی کالبد انسان دمیدو درب کوزه را گذاشت ویک آینه را به عنوان سرو درب کوزه گذاشت آینه گر چه آینه بودولی جنسش از خاک بودبعد از همه موجوداتی که پیش از این خلق کرده بود در خواست کرد تا به این موجود جدید سجده کنند همه موجودات دستور خدا را اجرا کردند الا ابلیس که از جنس آتش بودابلیس که متوجه هنر خدا در خلق انسان نشده بودگفت:تو مرا از آتش و این موجود جدید رو از گل کوزه آفریدی
خدا که متوجه غفلت ابلیس شده بود اونرو از درگاه خودش روند ولی برای تربیت ابلیس یک شرط با او گذاشت خدا به ابلیس گفت:
چون جنس تو از آتشه هر وقت برای وسوسه سراغ این کوزه ها بری نورت به آینه ها میخوره و به آسمان منعکس میشه هر بار که این کوزه ها گول تورو بخورند شفافیت آینه هاشون کمتر میشه توی این بازی من 124000تا از این کوزه ها را پیامبر خودم میکنم اگه یه روز دیگه هیچ نوری به آسمان نیومد تو برنده شدی وگرنه...
خودتان تکمیل کنید
پیر ما رضی الله عنه در حلقه یاران نشسته وهریک غنچه ای از خرمن معرفت خویش عرضه داشتند تا طراوت عطر بهاری را از گل معرفت پیر تجربه کنند
پیر طریقت که از سخنان خام یاران آزرده خاطر بود چند بار دست خویش را بر سر کشید ودهانش را به مانند مزه کردن طعمی به حرکت واداشت تا جمله یاران را به شنیدن سخن خویش مشتاق نماید آن گاه فرمود:
در این ملک دو چیز سرمایه نمیخواهد:
1-حرف مفت
2-پررویی
جمله یاران به خنده ای شاد وسر به زیر شرمسار شدند
عیال سیده ام باز نگران شد!
میگفت دوستان زنگ زده اندو گفته اندبا درخواست دورکاری سه ماهه حقیر موافقت نکردهاند
گفته اند:اگر برنگردد اخراج!
عیال تنش میلرزید
کسرا بغض کرده بود
یا جد سادات
تا او چه خواهد...
والسلام
صبح امروز با ملودی ضرب مرشد زورخانه کلی حال کردیم
از سرنوشت نواب و شازده کوچولو حال نکردم ماشین سراغم آمد وسایل را داخل ماشین گذاشتیم و روانه شدیم از راننده پرسیدم فامیلت چیست؟
گفت:سلامتی!
رادیو دو خبر خوب داد:
-آقای دولت آبادی خبر عفو قصاص اسید پاشی توسط ذیحق را داد
-یک دانشجو هم زیر قطار زنده مانده بود!
خدا پدر این وزارت راه را بیامرزد علایم رانندگی خوب نصب کرده اند
کوچه ومحله نو نوار شده بود مسجد ابوالفضل را حسابی رنگ زده بودند
با دیدن مادر غصه ام گرفت حسابی پیر شده است
پدر هم دیگر چشمانش نمیبیند
شیطان وسوسه ام کرد هوس کرده بودم امسال از روی قرآن خطی خانواده که پدرم از پسر عموی پدرش به یادگار داشت قرآن را ختم کنم
مادر گفت :اخوی آن را برده
زنگ زدم آمد
سراغ قرآن را گرفتم گفت :
نمیدانم کجاست
قدر ی اوقات تلخی کردم
گفتم :شاید پیش آن یکی برادر در کیش است
آخر زن دومش به جنس عتیقه علاقه دارد
گفت:نه با با او دارد ساختمان سازی میکند و حسابی پرش در خاک است !
میگفت:
چند روز پیش چند طلبکار آمده سراغش را گرفته اند
گفتم :بفرست پیش ما تا راهنمایشان کنم
ناگاه دل گوش شیطنت را پیچاند:
قرآن با قرآن مگر فرقی میکند؟
فاطمه خانم زن همسایه زحمت کشید فرش های اتاق روضه را انداخت
میگفت:چند شب پیش که برادر کیش نشینمان اینجا بوده دزد به خانه زده و موبایل هایش را برده!
پدر آمرزیده پایش را توی یک کفش کرده که خانه پدر را با خاطراتش بفروشند
فاطمه خانم بیرق های عزای حسین را به دیوار اتاق زد
عکس پدر بزرگم حاج مهدی قبادی در عروسی خواهرمان در حالی که آینه عروس را پشت سرش گرفته اند کلی حال داد
خواهر مان و دایی مان بعد از ظهر آمد
هوس نوحه حاج عرب را کردم زنگ زدم آمد
صدای سوزناکش دیوانه ام میکند آخرش رسید به رنگین کمان
از او آدرس یک امامزاده را گرفتم
با آیت الله استادی و آیت الله صدیقی هم حال کردیم
ای کاش دوستان به دیدارم بیایند
دل تنگشان شده ام
در یکی از فیلم های تلویزیون یکی از جنود شیطان زیر قطار حلق آویز شد
عیال و بچه ها هم چشممان را روشن کردند
تا او چه خواهد...
والسلام
از شهریور20چند ماه گذشته بود متفقین ایران را اشغال و اقتصاد ایران نابود شده بودخانه ای قدیمی در جنب امامزاده جعفر دو اتاق و راهرویی در وسط آن در بالاودوشبستان نمور در پایین که یکی از آنها را به عنوان مطبخ استفاده میکردندوحوض کوچکی در وسط حیاط وتوالتی در گوشه حیاط قرار داشت نقاش پیراز داربست نقاشی افتاده و پایش شکسته بودنان وگوشت وحبوبات خانه تمام شده بود این را کوکب زمانی متوجه شد که برای بار گذاشتن دیزی ظهر به مطبخ رفت سکه های یک ریالی وخردی را که نقاش پس از گرفتن دستمزدزیر تشک میگذاشت نیز تمام شده بود
ادامه دارد
رمضان در خانه پدری
عیال در بازگشت از سفر مشهد الرضا در دو راهی کسب تکلیف کرداز اول ازدواج به زیارت نرفته بود دل تنگ عموزاده خود بودو حقیر چنان درگیر خاک که از همراهی او بازماندم روانه اش کردم به شهر پدری تا رمضان آن جا باشدخود نیز دل تنگ شاه نشین خانه پدری ام کارهایی دارم که باید انجام شود کلید خانه را به شیخ همسایه سپردم ساعتی امروز معلمم شد کشف الایاتش را به امانت گرفتم
تا او چه خواهد...
والسلام
وکافران به مردم گفتند:بر این قرآن گوش فرا ندهید وسخنان لغو و بیهوده در آن القا کنیدتا مگر بر آن غالب شوید-ما هم کافران را البته عذابی سخت بچشانیم
(قرآن صرفا کتابی برای شنیدن و عمل کردن است و آنان که به قرآن تهمت استفاده ابزاری و فیزیکی بستند کافر شدند)
جمیع نفوس مسلمین سوره فصلت را با تضرع و توبه مکرر قرائت و برای دوری از عذاب الهی نسبت به سایرین خیر خواهی کنند
مسابقات حقیر دنیوی را فراموش کنید
بحث های انحرافی مهدویت خشم الهی را متوجه ما کرده است
تا او چه خواهد...
والسلام
ریشه های انحراف-برخورد کلیشه ای و ابزاری با مذهب
تحلیل حقیر از مسایل سیاسی و اجتماعی ایران تحلیلی مبتنی بر مطالعات میدانی از سال 67 تا به امروز است وهمواره عنایت الهی سبب گردیده تا در هر جمع فکری به سوی ناب ترین و خالص ترین آنها هدایت شویم
تجارب معرفتی که در حلقه دوستان ارزشی در دانشگاه تبریز آموختیم و دوستان آن حلقه فکری نظیر تاجرنیا و خانجانی و قره تپه و دکتر گازور و دهقان نیری ودکتر پزشکیان ودیگرانی که در حلقه آنان و در آن دانشگاه مختلط!
ناب ترین لحظات معنوی خود را رقم زدیم نمی توانم قبول کنم که این دوستان در خلال این سالها به مسیر انحراف فکری رسیده باشند عشق آنان به مبانی امام راحل و گریه سوزناک آنان را در رثای آن پیر فرزانه تجربه کرده ام
اصولا نمیتوانم بر انحراف کسانی صحه بگذارم که پرورش یافته مکتب پابرهنگان باشند
حمایت شخص حقیر از دکتر احمدینژاد نه برای چاپلوسی بر آستان بی معجزت عیادی شیطان بود ونه از سر یاس و نومیدی و بی هنری برای پیوستن به ستاد موسوی که اگر دیگران را به این آستان راه نبود میرحسین داماد شهر ماست
و حقیر بار ها از سوی برخی دوستان برای سخنرانی در ستاد او دعوت شدم
اما نقد ما از میرحسین مبتنی بر تحلیل مان از شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران بود حقیر فکر میکردم میرحسین در خلال سکوت بیست ساله به تجربیات جدیدی در حوزه اقتصاد اسلامی رسیده است و برداشت های شبه سوسیالیستی گذشته را که در فضای غبار زده سوسیالیستی دهه 50ودهه 60آزموده اینک قصد دارد تابا فضای جدیدمورد بازنگری قرار دهد که اگر اینچنین بود عین درمان بوددر همان دوسخنرانی اول فهمیدم که میرحسین ورژن جدیدی از خود را ارایه نداده است و مقاله حقیر در خصوص نقد ایشان که هم در سایت کلمه و هم در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر گردید گواه این مدعاست
www.irdc.ir/fa/content/6724/print.aspx
از طرفی حقیر رد پای عناصر قدرت را در ستاد های او میدیدم و به این باور رسیدم که میرحسین هدف استفاده ابزاری مافیا ی قدرت و ثروت قرار گرفته است باوری که قبولاندن آن بر سیاسیون دنیا زده سخت است
همین عناصر قدرت به او قبولاندند که در انتخابات پیروز شده است وهمین عناصر قدرت همزمان در ستادهای دکتر احمدینژاد هم حضور پیدا کرده بودند
آقای حسن روزی طلب نامه ای را که در فضای مجازی برایشان نوشتم دوباره مرور کند
جریان کثیفی در این کشور عناصر خوش فکر و صاحب اندیشه را به صحنه میکشد و بعد از استفاده ابزاری آنان را چون دستمال دستشویی که بعد از قضای حاجت صاحبان قدرت دیگر قابل استفاده نیست به دور می اندازد و با استفاده ابزاری از دین و تحجر و تزویر و تحریک و به خیابان کشیدن آنها و سوق دادن آنها به مسیر التقاط فکری برای آدم های حقیر و کم تجربه زمینه حذف صاحبان درد و تحلیل را فراهم آورده و زمینه را برای یکه تازی مگس های حقیر عرصه تحلیل که زبان توفنده نقد را به خود شیرینی حقیر انه اشتباه گرفته اند فراهم می آورند من از همه صاحبان تحلیل که در گذشته میشناختم و امروز جایشان را در این فضا چنان خالی میبینم که عرصه رسانه به فضای ترویج جنو شیاطین مبتلا گردیده عاجزانه میخواهم که به دور از اهداف قدرت طلبانه و برای تعادل بخشی به عرصه سیاسی کشور با تجدید بیعت با آرمانهای انقلاب بازگشتی شکوهمندانه را رقم زنند
اما بپذیرند که در انتخابات 88 هیچ تقلبی صورت نگرفت
من از کنار مردمی مینویسم که کودکان آفتاب سوخته آن در گرمای 50 درجه از خریدن یخمکی 50 تومانی عاجزندو لذا با همین منطق اعتقاد دارم که احمدی نژاد واقعا دارای بیست و چهار میلیون رای بودو البته چه کوته فکرند آنانی که این رای را ناشی از هدایت ستادی و یا پایگاه اجتماعی خود میدانند