کسانی که در شهر های قدیمی ایران رشد ونمو کرده اند بیشتر با نام جن بر خوردکرده اند ننه ما هر وقت از شیطنت برادر و خواهر های ما کلافه میشد با تندی میگفت :
چیه جن زده شدید؟
حلیمی سرکوچه خانه پدری هم از پدرش نقل میکرد که یک روز اذان صبح که طبق روال پدرش برای زدن حلیم و آماده کردن آن از خانه خارج شده بود بعد از عبور از دالان کوچه یک بز چاق و گوشتی را جلوی خودش میبیند
مرد حلیم فروش وسوسه میشود و در دل خود میگوید اگر این بز را بگیرم ویواشکی ذبح کنم به اندازه پخت دوشب حلیم پزی گوشت دارم و با این خیال بز را دنبال میکند ولی بز در پیچ کوچه ناگهان میپرد به روی پشت بام یکی از خانه ها و در حین پریدن یک شیشکی در میکند و به زبان آدمی میگوید:
پخت دوشبت را تحویل بگیر!!
مرد حلیم فروش هم همانجا غش میکند و این داستان میماند
یک مرد دعا نویسی هم می نشست توی دالان مسجد اعظم شهر پسرش نقل میکرد که پدر ما کلید یکی از حمام های عمومی و متروکه را که در همسایگی خانه آنها ست دارد و شب های جمعه برای غسل و استحمام به این حمام میرود و گویا جنیان او را در این حمام لیف و کیسه میزدند
البته سالهاست که آن مرد به رحمت خدا رفته گمان نمیکنم آن حمام عمومی با ساختمان پاستور ارتباطی داشته باشد
در ایام جنگ هم صدام آن کوچه را با یک موشک نه متری هدف قرار داد و آن حمام و کوچه با خاک یکسان شد
ولی ایضا آن بز بازیگوش همچنان به این سو و آن سو میپرد
یقینا فردای برگزاری انتخابات مجلس میپرد بالای یکی از عمارت های نزدیک پارلمان و حین پریدن و انجام آن عمل قبیح !
خطاب به کسانی که با داستان جن و جن زدگی به دنبال تخریب افکار عمومی هستند میگوید:
نمایندگانتان را تحویل بگیرید!!!
تا اوچه خواهد ...
والسلام