همه آنانی که در چند مقاله اخیر ودر ورژن جدید مطالب وبلاگم از آنان نام برده ام و مرا میشناسندمیدانندکه 1-علیرغم اعتقادات عمیق اینجانب به اصولی که به صورت درونی برای حقیر تعریف شده بود هیچ وجه اشتراک دیگری با آنان که نامشان رفت ندارم
2-پس از ناکامی های مکرر در زندگی به این باور قلبی رسیدمکه خود نقشی در سیر تحولات زندگی ام ندارم و گویی نیرویی مرموز و ناشناخته هدایت حقیر را بر عهده گرفته و وظیفه حقیر در این دنیا فقط آن است که نشانه ها را تجربه وثبت کنم
3-همه آنانی که حقیر را میشناسند میدانند که حقیر هیچ علاقه ای به دیدن فیلم های کلاسیک ندارم
4-حقیر موقع خروج از اهواز آماده بودم تا ترورم کنندچون به این تحلیل رسیده بودم که خروج من از اهواز به سمت بروجرد جریان های ناشناخته را که هنوز از هویت دقیق مادی و یا معنوی آنها اطلاع ندارم به وحشت خواهد انداخت
5-برای اولین نشانه از راننده پرسیدم اسمت چیست؟
راننده گفت:سلامتی!
6-دومین نشانه برای من خبر آقای دولت آبادی در مورد عفو اسید پاش بود که نشانه اول را تایید میکرد
7-سومین نشانه خبر نجات یک دانشجو در زیر قطار بود که دو نشانه قبل را تایید میکرد
8-با این سه نشانه به راننده تاکید کردم که سریع به اذن الله به سمت بروجرد حرکت کند