نمی دانم این به لحاظ منطقی درست است که تعالیم اسلام را با تعالیم مکاتب بشری مقایسه کنیم یا نه؟
چون همه مکاتب فعال بشری امروز حتی موج پروتستانیسم غرب بعد از اسلام به وقوع پیوسته و هر مکتب بشری در ذات خود حاوی نکات مثبت و منفی است و غالب و بلکه همه نکات مثبت آنها در اسلام تایید شده است لذا یک اندیشمند اسلامی میتواند از درون داشته های معرفتی اسلام با سلیقه هنری مارکسیست تر از مارکس و پرودن و نچایف بیرون بیاورد و کاراکتر سازی کندو نیز اگر بخواهد لیبرال تر از بیل گیتس بیرون بیاورد و کاراکتر سازی کند و نیز فاشیست تر از هیلتر بیرون بیاورد و کاراکتر سازی کند و اومانیسم تر از هر اومانیستی تصویر سازی کند اینها همه به خاطر جامعیت اسلام است خطر متعلق به زمانی است که فرد قبل از خود سازی به نظریه پردازی و ارشاد بپردازدو بخواهد از ابزار دین وسیله اعمال قدرت بسازد
همه شنیده ایم که در هنگام مرگ ابراهیم فرزند پیامبر اسلام خورشید میگیرد در آن زمانی که پدیده خورشید گرفتگی یکی از مجهولات ذهن بشر بوده و به راحتی پیامبر اسلام میتوانسته این رخداد طبیعی را به عنوان یک معجزه الهی به پیروان قلیل خود در آن زمان بشناسانداز این کار پرهیز میکند چون اسلام یک دین آخر زمانی است و نمی بایست تا آخر زمان بر حیثیت آن خدشه ای وارد شود ابزار اسلام تعقل است و یقینا هدایت خدا و نور ایمان در دل کسانی روشن میشود که اهل علم و تعقل باشند
لذا می خواستم این را از روی خیر خواهی به دوستان توصیه کنم که این بلوای ایالات متحده را به وسیله ایی برای کوبیدن مالکیت خصوصی و سرمایه داشتن تبدیل نکنند برداشت های مثبت لیبرالیسم غرب از اسلام بیشتر از برداشت های مثبت سوسیالیسم و فاشیسم و اومانیسم از اسلام است
این نکته ایی است که میتوان با دقت در تعالیم اسلام به آن رسیدبرای طراحی
مسیر هدایت اسلام برای عبور از گردنه لیبرالیسم باید مراقبت کرد تا در دره فاشیسم و سوسیالیسم و اومانیسم سقوط نکرد این راه راه ظریف و دقیقی است که هر کس را توان اظهار نظر در آن نیست و خدا را شاکریم که رهبر بیدار دلمان به درستی در حال هدایت این جراحی ظریف هستند
تا او چه خواهد...
والسلام