هوشمندی جلال از آن جهت که به تقابل فکری نظام سلطه غرب واسلام میرسد ارزشمند است اما از آن جهت ملل اسلام در حالت عام و ایران را در حالت خاص در ردیف ملل زیر سلطه نظیر افریقا و امریکای لاتین و هند در آورده وبه نوعی تئوری جهان سوم بودن ما را برای اقدامات تئوریک بعدی در اختیار دیگران قرار داد جای بحث داردواین امر ناشی از همان عینک سوسیالیستی است که جلال هنوز در این کتاب موفق به برداشتن آن نشده لذا در جایی قادر به پاسخ گویی به این تناقض نیست از طرفی روی کار آمدن حکومت صفوی را ناشی از چراغ سبزغرب میداندو با این کد تشیع را با شکل فعلی اش دست پخت غرب می داند همچنان که بهاییت را!!!
و از دیگر سو در جریان اتفاقات مشروطه شیخ شهید را علامت استیلای غرب زدگی!
مگر شیخ شهید تفکری جدای از روحانیون صفویه داشت؟
در واقع ایراد این تفکر شرق گرایانه آن است که در نهایت ملل اسلام را در حالت عام و ایران را در حالت خاص به عنوان جزیی از ملل شرق در برابر کلیت غرب به حساب می آورد ملتی که میبایست در نهایت همه توانایی های مادی و معنوی خود را قربانی محو امپریالیسم غرب نمایدشاید این تفکر در دوران جنگ سرد برای جذب جوانان سوسیالیست زده دهه چهل و پنجاه کاربرد داشت ولی امروز که جنگ سرد کرملین و غرب به شکل دیگری در جریان است و از دیگر سو بسیاری از بنیان های مادی و اخلاقی غرب ناشی از تعالیم خالص و آسمانی اسلام است و لذا تحلیل آفت شرق زدگی برای شناخت قدم های آتی و جلوگیری از ایجاد تضاد های فکری در نسل جوان ضروری به نظر میرسد
تا او چه خواهد...
والسلام
ادامه دارد