احساس میکنم این مطالب اخیر حقیر در مورد فلسفه برخی دوستان را دلگیر کرد همه آنانی که حقیر را از نزدیک میشناسند میدانند که سلوک و رفتار حقیر از جنس تحجر نیست مطالب حقیر هم در مورد فلسفه از جنس تحجر نبوده ونیست بلکه ناشی از یک ضرورت مهندسی است در روزگار حساسی زندگی میکنیم روزگارامروز جهان معاصر از جنس همان اعتقاداتی است که ما در شبهای قدر ماه مبارک رمضان داریم سرنوشت آینده جهان وبشریت در حال نوشته شدن است و این به خود ما و جهانیان بستگی دارد که سرنوشت خودمان را در آینده ایی که یقینا متفاوت از امروز خواهد بود چگونه رقم بزنیم
ملت و کشور ما دانسته و ندانسته در قلب این تحولات قرار دارد
فرصت زیادی نداریم
اگر دیر بجنبیم پل پیروزی دیگران میشویم و رخداد های شهریور بیست تکرار میشود
در تحولات پیش رو دقت و سرعت عمل در تصمیم گیری حرف اول را میزند
فرصتی برای حرف مفت و رجز خوانی نداریم
عین این است که تیم ملی فوتبالمان در دقیقه 85از تیم مالدیو 12گل عقب باشد
بالقوه میتوانیم بازی را ببریم اما فرصت اوت فرستادن و خطا نداریم فقط باید گل بزنیم1!!!!
البته واضح است که نباید به دروازه خودی گل زد و واضح است که به عورت مهاجم و دروازه بان خودی نباید کار داشته باشیم!!!
در این بازی همه مسئولند
لازمه این امر ایجاد تحول در ساختارهایی است که چه فکری و چه تشکیلاتی به نام دین وشریعت در این سالیان شکل گرفته و چه بسا بسیاری از آنها ایراداتی دارد که باید رفع شود
ایراد خودمان را خودمان باید کشف کنیم و به سراغ اصلاح برویم
اسلام دین سهلی است نیاز امروز بشر هم همین است نباید آن را برای ایجاد اشتغال برای چند شخص محترم واژگونه به نسل جوان معرفی کنیم
برای فهم دین باید خودمان را در مدینه النبی فرض کنیم نشسته در مسجد رسول الله کنار خیمه اصحاب صفه و در حیاط مسجدی که حیاط آن محل بازی شباب اهل جنه بود و درب خانه زهرا به آن گشوده میشد
پیامبر را تصور کنیم و مردم پیرامونش را جنس لباس و خوراکشان و سیستم اجتماعی و روابطشان را
وقتی خود را در این فضا تصویر کردید خود را بارسولی مواجه میبینید که از جنس کینه و انتقام نیست کدام حاکمی بعد از فتح مکه آن جوری حکم میدهد که امروز روز رحمت است!
آیا خلفای بعد از پیامبر هم (جز علی بن ابیطالب) این گونه رفتار کردند؟
قرآن حکم میکند به قصاص
آزاد با آزادبنده با بنده زن با زن
آیا فرزند خلیفه دوم بعد از ترور عمر با ایرانیان ساکن مدینه چنین رفتاری داشت ؟
یا همه را قتل عام کرد؟
بر اساس کدام حکم؟
اعتراض تشیع به رخداد های بعد از رسول الله از این جنس است از جنس بازگشت به قرآن و سیره نبوی این چنین است که حسین هدف از قیامش را اصلاح امت جدش معرفی میکند
اصلاح ساختارها و بازگشت به سیره نبوی
روشی که در آن مومنین صفه نشین بر اشرافیت متکبر برتری دارند به لباس تقوا و حکمت
اسلام دین منطق است دین تعادل است ما امت وسطیم
اگر رسول اشارتی میکرد اصحاب صفه سرهای اشرافیت تسلیم شده را ازتن جدا میکردند
کما این که در بدر و احد این کار را کردند
اما اسلام دین حکمت است اگر آن کار را کرده بودند میشد نظام فقرا در برابر ثروتمندان
همین امری که در اتحاد جماهیر شوروی شکست خورد و فروپاشی شد
پس در امت اسلامی بنا نیست چیزی از جامعه حذف بشود هر چیزی در جای خودش قرار دارد
و هنر مومن و مسلمان این است که در این فضا تدبیر امور کند
تا او چه خواهد...
وسلام
دوست عزیزی در واکنش به مطلبی که در خصوص فلسفه نوشته بودم واکنش نشان داده اند و در وبلاگ گروهی فصل انتظار که این مطلب را منتشر کرده ابراز نظر فرموده اند که از ایشان سپاسگزارم و در ادامه میتوانید نظر ایشان را ببینیدو اما چند سوال از ایشان دارم:
ا-شما از کجا فهمیدی که اصحاب شریف صفه با فلسفه به عنوان یک علم آشنایی داشتند ؟
2-شما از کجا فهمیدی که حقیر معنی صمد و احد را نمیفهمم(مگر فلسفه تو را از عالم غیب و درون انسانها آگاه کرد؟)
3-شما از کجا فهمیدی که ابزار درک قرآن در آخر الزمان فلسفه است؟
4-شما به چه مجوز شرعی و قرآنی حکمت را برابر با فلسفه گرفتی؟
چون میدانم دستت خالی است من نیز در مقام ادعادیجیتال را برابر با حکمت میگیرم اگر میتوانی بر اساس آیات قرآن خلافش را ثابت کن؟
5- از کجا دانستی که علم و حکمت امام راحل از فلسفه است؟(البته آنانی که ظرف آب سید مصطفی را آب کشیدند جاهل بودند چون حقیر با فلسفه به عنوان یک علم بشری مشکلی ندارم)
6-شما اگر خیلی حکیمی به ما نسخه ایی از بانکداری اسلامی را بده تا به جنگ امت با رسول امین و خدا خاتمه دهیم
ادامه دارد...
تا اوچه خواهد...
والسلام
هشدارجدی در مورد پرونده اختلاس بانک صادرات
خدای بزرگ بار دیگر به یاری انقلاب بزرگ اسلامی مان آمده است از نحوه سخنان مسئولین عالی رتبه مشخص است که هدایت افشا و تدبیر امور در دست با کفایت همان کسی است که باید باشد
مع الوصف جهت اطلاع با توجه به شناخت کاملی که از مسایل خوزستان دارم به عرض دوستان میرسانم که در این خصوص به موارد زیر عنایت داشته باشند:
1-کاملا اتفاقی و ندانسته !!با شاخه اصلی مافیای اقتصادی کشور طرف شده اید و طبیعی است که فرد مورد اشاره صرفا یک مهره است که از طریق ایشان مبالغ کلان بانکی جابه جا شده است این جور طعمه ها در همه موارد اختلاسی در پروژه های عمرانی و اختلاس های بانکی به خاطر ضعف شخصیت و قدرت طلبی طعمه گردیده و باند عمل کننده (که در این مورد خاص تعدادشان زیاد است)وظیفه پشتیبانی و معرفی و هدایت فرد اختلاس کننده را دارند
2-این اقدام در استانی اتفاق افتاده که علیرغم ثروت خدادادی در فقر و فساد و تبعیض غوطه میخوردلذا برخورد با عاملان این اختلاس بزرگ بی تردید در حکم جهاد فی سبیل الله تلقی میگردد
3-سران محترم سه قوه بدانند که عوامل این اختلاس بزرگ و اختلاس های دیگری که یقینا در آینده نزدیک افشا خواهد شد در هر سه قوه حضور دارند و این خطر بزرگ وجود دارد که در صورت احساس خطر امنیت ملی کشور را با تهدید جدی مواجه کنند
4-برخورد با ریشه های این اختلاس وطیفه میهنی است و رد پای عوامل این اختلاس بزرگ وموارد مشابه افشا نشده در همه جریان های سیاسی کشور حضور دارند لذا سران جریان های سیاسی از اظهار نطر عجولانه خوداری کنند
5-این افعی هفت سر در صورت احساس خطربه کسی رحم نخواهد کردمافیایی که از یک شعبه بانک 3000میلیارد اختلاس میکند خیلی بزرگ و ریشه دار است
چون تورا نوح است کشتیبان غم مخور
تا او چه خواهد...
والسلام
لازم دیدم در ارتباط با این بحث حرمت خواندن فلسفه چند سطری بنویسم این که برخی بزرگان به مسئله تدریس فلسفه واکنش نشان میداده اند به جهاتی حق است و ریشه این حق این بوده که طلاب علوم دینی وقت خودشان را با بحث های انحرافی از مطلب اصلی که فهم معارف قرآن کریم ومعارف مستند اهل بیت است منحرف نکنند
اما اشتیاق به فلسفه ناشی از اشتیاق به جدل و سفسطه است یعنی فلسفه به عنوان یک علمی که میتوان با آن سفسطه کرد برای برخی کاربرد داشته و دارد بحث حقیر این است که این بحث هر چه بوده تمام و منسوخ شده و امروز کاربردی ندارد و محل مناقشه نیست
هرکس به فلسفه علاقمند است راهکارش مشخص است و می تواندمطالب روز فلاسفه دنیا را دنبال کند
آن چه محل اشکال بزرگان به حق بوده این است که فلسفه را کلید فهم قرآن قرار ندهیم قرآن کریم کتابی است که مخاطب آن ناس است و این ناس در صدر اسلام در خیمه اصحاب صفه نه لباس تنش بود و نه کتابی غیر از قرآن بر او تلاوت شده بود ولی این کتاب را فهم و اجرا میکرد و آنچنان که قبلا عرض شد محبوب خدای خویش میشد که در ثمن معامله یک تن از آنان برابر همه اشرافیت قریش نزد خدا آبرو داشت
حقیر به عنوان کسی که فلسفه نخوانده عرض میکنم که پیشرفت جهان غرب در علوم جدید براساس منطق ریاضی و باینری و دیجیتال است همین منطق ریاضی و دیجیتال (صفر ویک)در دهه های اخیر راه آسمان را بر غربیان گشود و آسمانها را تا حدودی مسخر آنها کرد یعنی میخواهم بگویم منطق استدلالی روز دنیا این است!!
این منطق یک منطق کاملا آزمایشگاهی است یعنی شما مدار منطقی خودتان راروی برد بورد در آزمایشگاه میبندی و نتایج را میبینی
لذا نسلی که با فرهنگ دیجیتال رشد کردمنطق خاص خودش را دارد-سرعت العمل در فهم و یادگیری و انتقال داردو از سفسطه بیزار است
منطق چنین افرادی(که جوانان ما عمدتا امروز دارای چنین منطقی شده اند) از شنیدن حرف مفت آشفته میشود
نمیشود با ابزار سفسطه در منطق او را تسخیر و به اطاعت و پیروی وادار کرد
چرا این حرف ها را زدم؟
چون به این باور رسیده ام که منطق قرآن کریم یک منطق دیجیتالی است!
نمی دانم آیا قبلا کسی این ادعا را مطرح کرده یانه؟
اما فهم حقیر از قرآن کریم بر این موضوع تاکید دارد
در قرآن کریم بهشت داریم و جهنم ونیز مومن داریم و کافر
شما اگر بخواهی در بین کفر و ایمان (صفر و یک)بند بازی کنی میشوی در جبهه نفاق!
لذا در قرآن کریم هیچ موضوعی خاکستری باقی نمی ماند
ادامه دارد...
چند نکته در مورد کتاب قلعه حیوانات
در مورد کتاب قلعه حیوانات نوشته جورج اورول باید عرض کنم که این کتاب را به گمانم در عهد شباب خوانده بودم اما توفیقی دست داد تا دوباره آن را مرور کنم در مورد این کتاب چند نکته وجود دارد:
1-این کتاب در سال 1945میلادی تقریبا 1323شمسی توسط یک نویسنده هندی الاصل که مدتی در برمه بوده و بعد ساکن انگلیس میشود نوشته شده است
2-نکته جالب این کتاب این است که این کتاب در اوج اقتدار نظام کمونیستی نوشته شده است یعنی در آن سال کسی حتی در اتحاد جماهیرشوروی و حتی غرب پیش بینی استحاله یا فروپاشی نظام کمونیستی را نمیکرد
3-این کتاب روند استحاله یک نظام انقلابی را بیان میکند(با زبان حیوانات)
4-اعتراف میکنم کتاب عجیبی است اما نمیتوان ارتباطی بین آن وشرایط موجود به لحاظ پیشگویی ایجاد کردشباهت های ایجاد شده ناشی از سرنوشتی است که حرکت های مبتنی بر احساسات با آن مواجه میشوند
با این اوصاف کتاب ارزشمندی است وخواندن آن به دانشجویان توصیه میشود
تا اوچه خواهد...
والسلام
تا اوچه خواهد ...
والسلام
تلنگری به طراحان بانکداری اسلامی
لازم نیست که دکترای آکسفورد داشته باشی و یا فوق لیسانس و یا کتاب های دست نویس بشر را در تاویل قرآن و دین خوانده باشی تا بفهمی!!
اگر چهار کلاس سواد دل داشته باشی و آیات ذیل را بخوانی میفهمی که بانکداری اسلامی ما عین رباست !
خدا را شکر که معجزه نبوی طرح اختلاس 3000میلیاردی را رسواساخت تا مبتکران طرح تنزیل در آن دنیا پاسخ گوی رسول امین و خدای خویش باشنددر نبردی که خود با رسول و خدا آغاز کرده اند
در آیات زیرعنوان میشود که ظلم نکنید تا ظلم نبینید
افسوس که پیرایه بندان دین در لباس شریعت ما را از قرآن دور ساختند
پس بچشید عذاب اعمال دنیویتان را
وکلام خدا در مورد ربا:
به نام خداوند بخشنده مهربان
آنان که ربا میخورندبرپای نمی ایستند مگر همچون بر پای ایستادن کسی که شیطان زده شده(وتعادل خود را از دست داده)باشدوشیطان عقل او را ربوده باشد این از بهر آن است که آنان مدعی اند ربا مثل داد و ستد است حال آن که خداوند دادو ستد را حلال و ربا را حرام ساخته پس هرکس اندرز پروردگارش بدورسد و دست از رباخواری برداردآنچه پیش از این گرفته از آن اوست و کار او با خداست اماآنان که (به رباخواری )بازگردنداهل آتشند و همیشه در آن خواهند بود -خداوند ربا را نابود میسازدو صدقات را فزونی میبخشد و خدا هیچ ناسپاس کناهکاری را دوست ندارد-آنان که ایمان آرند و عمل شایسته کنند و نماز برپا دارند و زکات دهند پاداششان نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسی خواهند داشت و نه اندوهگین خواهند شد -ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پرواکنید و اگر مومنید دست از (مطالبه)باقیمانده ربا بردارید-اما اگر چنین نکنید پس بدانید که خدا و رسول را باشماجنگ است ولی اگر توبه کنید سرمایه هاتان از آن شما خواهد بود نه ظلم خواهید کردو نه ظلم خواهید دید
سوره بقره-آیات 275-279
مقاله آقای انبارلویی که در خصوص ضعف سازمان حسابرسی در شرکت های دولتی و آسیب شناسی اختلاس صورت گرفته در بانک صادرات است را خواندم
این مطلب عین واقعیت است
در واقع مافیای ثروت و قدرت در اقدامی سازماندهی شده حلقه نظارت بر شرکت های دولتی نظیر حراست ها -سازمان بازرسی -سازمان حسابرسی -و قضات محلی را از کار انداخته و در هریک از این محل ها عوامل موثر خود را به کار گرفته است
این جوری میشود که علیرغم نهیب رهبری مبنی بر برخورد بیرحمانه با مفاسد اقتصادی شاهد تحول خاصی در این بخش نیستیم و مافیای ثروت و قدرت در حال تکمیل مهره چینی های خویش در مراکز حساس اقتصادی برای تاراج نهایی از طریق خصوصی سازی است
هشدار میدهم:
وزارت نیرو در معرض تاراج قرار گرفته است!-حلقه اختلاس در این وزارت خانه تکمیل شده است-
این یاداشت را دوستان با ذکر تاریخ ثبت کنند-شرکت های وزارت نیرو که برای خصوصی سازی عرضه میشود زیر ذره بین قرار گیرد-جبهه پایداری فریب نخورد -این حلقه همان انحرافی است
آقای نوری مواظب باشد-تاراج بزرگی در حال تدارک است
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/66646/تحلیلی-برعنوان-اختلاس-در-جنجال-3هزار-میلیاردی
تا او چه خواهد...
والسلام
چند روز پیش از این خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان با من تماس گرفت و ضمن معرفی تقاضای مصاحبه داشت ابتدا فکر کردم قصد مصاحبه شفاهی دارد لذا امتناع کردم ولی بعدا توصیح داد که مصاحبه را به صورت مکتوب در سایت منتشر میکند متن زیر آن مصاحبه است که امروز منتشر شد از امانت داری آنان سپاسگزارم:
http://political.yjc.ir/NewsDesc.aspx?newsid=508715
تا او چه خواهد...
والسلام
امروز بسته پستی که منتظرش بودم رسیدقرآن کریم با ترجمه حداد عادل و ساحل خورشیدمحمد رضا حکیمی گمان کنم این دو را باید از این پس کنار هم بگذارم تا همیشه در دسترس باشد شعر زیر از دفتر شعر جناب حکیمی است:
یک دل که برد رنج ز رنج دگران کو؟!!
یک تن ز غم خلق به عالم نگران کو؟!!
یک همت آزاده که فریاد بر آرد
وارسته زخوددر پی سود دگران کو؟!!
یک دست که بر دارد از دوش خلایق
این بار گران بار گران بار گران کو؟!!
.......
.....
از کذب فراتر نرود غالب گفتار
آن صدق که باور بتوان از بن جان کو؟!!
.......
....
گر بار دگر دولت زر آیدو تزویر
از بحر نجات از زرو تزویر توان کو؟!!
......
تا او چه خواهد...
والسلام
جنون سازندگی عاقبت به جنون گاوی مجریانش ختم میشود!!
پیش از این در خصوص بیماری جنون سازندگی به دوستان هشدار داده بودیم
جنون سازندگی بیماری خطرناکی است که از دل آن نازیسم و استالینیسم و خمر های سرخ و نمونه وطنی آن رضا خان بیرون آمدند
در عصر سازندگی نیز کشور به این عارضه دچار شد اما نکته مهم این است که جنون سازندگی به فروپاشی منجر میشودو آن نتایجی را که باید به همراه ندارد
امر توسعه و سازندگی مانند حرکت یک کشتی بادبانی بر روی دریا است بادبانهای مختلفی در جهات مختلف بر روی کشتی نصب هستند که بر آیند نیروی آنها مسیر کشتی را مشخص میکند
توسعه و سازندگی هم یک امر چند وجهی است
خلق یک شعر زیبا در مسیر توسعه به اندازه احداث یک راه آهن 1000کیلومتری اهمیت دارد
تربیت یک قاضی خدا ترس و شجاع به اندازه احداث صد تا استخر شنا مهم است
ونیز حرکت و رشد جریان های سیاسی و ایجاد شفافیت اقتصادی و مبارزه با انحصار و نیز تولید فرصت های برابر برای همه فرزندان یک ملت و توجه به آموزش و پرورش و دانایی محوری و ایجاد فرهنگ استفاده از مواهب توسعه در کنار هم به نتیجه میرسد
نمیشود کتابها را سوزاند شاعران را به سیبری فرستاد و قوه قضاییه مقتدر و مستقل نداشت(کاری که نازیسم و استالینیسم کرد)
وبعد بعد مادی جامعه را توسعه داد البته شما میتوانید این کار را انجام دهید چون نازیسم و استالینیسم در جهات مادی این کار را انجام دادند ولی این امر به فروپاشی و جنون گاوی و فساد اقتصادی مجریان این توسعه منجر میشود و در نهایت نه تنها فقر و سطح زندگی افراد جامعه را بالا نمی برد بلکه آحاد ملت را برده ماشین توسعه نموده وحفظ و گسترش بروکراسی توسعه هدف غایی گردانندگان آن میشود امری که در کشور ما با صلاحدید بزرگان در حال کنترل است توسعه امری است که قدم به قدم با تداوم توسط افراد ملت از پایین به سمت بالاایجاد میشود
چون تو را نوح است کشتیبان
غم مخور
تا او چه خواهد...
والسلام